زندگی من

اینجا گوشه ها و قطعه هایی ازحرفها و دغدغه های زندگی من است.

زندگی من

اینجا گوشه ها و قطعه هایی ازحرفها و دغدغه های زندگی من است.

فیلمهایی برای عید !!

پروژه دارم !! یکی در مورد شبکه های عصبی،یکی در مورد سیستم های چند رسانه ایی ، یکی در مورد برنامه نویسی وب ، باید خوشحال باشم ، چون کاری برای انجام دادن دارم ، خوشحالم . 

 

دلم برای grays anatomy تنگ شده !!  هیچ فیلمی آنقدر من رو درگیر نکرده . میترسم دوباره نگاهش کنم !! که دوباره هر روزم به اتفاقاتش فکر کنم !!حتی در خواب !! 

 

از سریال خوشم نمی آید مگر اینکه grays anatomy باشد !! 

 

فیلم های که جدی دوستشان داشتم و پیشنهاد میدم اگر در ایام عید وقتی پیدا کردید ( میدانم که برای همه تعطیلات صرف نیست )حتما نگاهشان کنید : 

 

The last kiss ( یک جورهایی حس شدنی است ، روایت ساده و زیبایی دارد ، از تکراری شدن و دنبال هیجان بودن ) 

 

befor sun set ( بعضی وقتها آرزویم این بوده که 24 ساعت کاملا با یک نفر باشم و فقط از باورهایمان حرف بزنیم ، این فیلم من را به این رویا میبرد ) 

befor sun rise  (این با بالایی ادامه ی هم هستند )  

بر باد رفته ( احتمالا دیده اید ، اما دوباره دیدنش برای هر زنی پر از منفعت است ! جایی خواندم یا شاید شنیدم ، که اسکارلت اهارا نماد یک فمنیست است ) 

 

grayes anatomy ( چرا بعضی ها هنوز ندیده اند ؟!!!) 

 

یک فیلمی که اسمش را یادم نیست !! در مورد عشقی مابین دونفر در جنگ جهانی دوم !!( اگر اسمش را پیدا کردم برایتان مینویسم ) 

 

اگر میخواهید افسرده شوید هم فیلم "پسری با پیژامه ی راه  راه "برایتان خوب است !! 

 

به همین سادگی !( فیلم زیبایی است ) 

 

جدایی نادر از سیمین هم لابد دیده اید خوب . 

 

سلامت باشید . خواهشا چهارشنبه سوری نرمالی داشته باشید !!آدمانه !

وقتی کسی نیست

مثل خط صاف ..... 

 

وقتی کسی نیست مغزم این طوری میشود،مثل خط صاف  ........ 

 

با یک چند تایی نقطه.... 

 

راستی من چرا این طوریم ؟!وابسته ؟! متعلق ؟! چرا نمیتونم قید چیزها را بزنم و یک چیز جدید بسازم ؟! 

خیلی دوست دارم صدامو بشنوی..... تو رویاهام همیشه برنده ام ,اما تو واقعیت سعی در حفظ وضع موجود دارم و شبیه قهرمانها نیستم ! بچه تر که بودم قهرمانی هایم بیشتر بود....حتی بیشتر عاشق میشدم .... الان انگار یک حصار در قلبم ایجاد شده .هر چه جلو میروم ترسم از ادامه بیشتر میشود... سرکشی هایم میخوابند ... انگار دارم پابه سن میگذارم ..... همیشه یک بغض در گلویم دارم که حوصله ی هق هق ندارد .....هنوز اما بال دارم ..... 

 

دلم میخواهد یکبار در تمام زندگیم تمام قد خودم باشم ، یک خط قرمزی داشته باشم ، یک حدی  

، یک حدود ذهنی ، که با آن برای دیگران تعیین تکلیف کنم .که بگویم همین هست که هست و جرأت داشته باشم بگویم میخواهی بخواه ، نمیخواهی برو ...... دلم میخواهد قهر کنم ، ناز کنم ، و نازم را بکشد ، که نگوید منطقی نیست قهر کنی..... 4 سال پیش  خیلی خوب بود .... گریه میکرد برای دلتنگی هایش..... الان اما گریه میدهد به من ..... غم میپاشد به روزهایم ..... انگار طرف عاشق تر داستان بیشتر درددارد .....  

درس دارم..... دوستش دارم.....از تعطیل بودن خوشم نمی اید .... کی این همه تعطیلات را تاب بیاورد....دلم به دانشگاه عجیب خوش است..... در این سه سال خیلی به دانشگاه وابسته شدم ...جای امنی است برایم....دوستش دارم. 

 

وقتی مدتی باکسی هستی

وقتی مدتی با کسی هستی  

 

عادت میکنی به بودنش 

 

به اینکه گوش کنی به حرفهایش 

 

نمیدانم چرا راضی میشوی که او حرف بزند و بگوید و بشنود و تو فقط مطابق نظر او کاری را انجام بدهی.  

 

نمیدانم چرا او عادت نمیکند و اینگونه نمیشود....

 

دنیای بدون آشنا و پارتی من !!

فرض کنید در یک جایی هستید به نام کره ی زمین .یک جایی به نام ایران .باشد ؟ 

 

بعد حالا فرض کنید یک آدم هستید از نوع زن ،دانشجو هم هستید ، مهندسی نرم افزار میخوانید . 

  

حالا بشوید من !! یعنی فرض کنید من هستید !! تو هیچ اداره ی درست و حسابی آشنا ندارید ، هیچ استادی را بیشتر از اینکه استادتان هست نمیشناسی ( یعنی مثلا برادرتان دوستش نیست ! یا یک همچین نسبتی) ، هیچ آشنایی در ارگانی نداری ، نماینده مجلس هافامیلت نیستن ، اصولا رأی هم نمیدهی که آشنا پیدا کنی ( چون میتوانی با رأی دادن ، بالاخره یک پارتی جور کنی ، شاید شد نماینده و غیره )، اصولا طناز نیستی ، خط قرمزهایت خیلی کم است که ،خودت را به خاطرشان لوس کنی و لوس ها هم خیلی خریدار دارند !مدیرگروه آشنایت نیست که روی پله ها اسمت را صدابزند و بدانی نمره ات بیست است !،کارشناس گروه عمه ات نیست که برایت همه ی کارها را راست و ریست کند و سر انتخاب واحد هرچی پول داری هزینه ی رفت و آمدت نشود، لابد جذاب هم نیستی که استادها عاشقت شوند،اصولا جدی هستی و ناز در کلامت نیست ( اما بی انصافی نباشد که صدایت درحین حرف زدن رسا و شیوا است !)، پولدار زاده هم که نیستی ، باهوش هستی اما نابغه نیستی ،تو بهترین دانشگاه درس نمیخونی که همه آرزوی بودن جاتو داشته باشن ، اصولا تو کارهای اداری باید یک مسیر را به جای دو دفعه ، ده دفعه بیایی که کارهایت درست شود ، نزدیکان هم بیشتر کارهای دیگران را انجام میدهند تا بخواهند به تو هم چیشنهاد کمک دهند ! عاشقت هم مثل قصه ها نباشند که هی ناز کنی و خریدار داشته باشی . عاشقم باشی و هی دلت تنگ شود و هی مجبور باشی صبر کنی و ....... 

 

من اینم !!! اصلا گلایه نبود . چون من صرفا خودمم !! اینکه هستم فقط خودمم .کم و زیادش با خودم بوده .

تاثیر تکنولوژی در امروز من !

من مهندسی نرم افزار میخوانم ،که اگر تکنولوزی و پیشرفتش نبود من چیزه دیگری میخواندم !  

 

امروز با صدای موبایلم از خواب بیدار شدم ، آراد ( خواهر زاده ام ) را پیش من گذاشتند و به خرید رفتن ، اراد را ور رفتن با کیبورد و کیس و موس و با ناخنک به لپ تاپم اندکی ساکن میشد !  

 

 موبایلم باعث بحث میان من و نامزدم شد که چرا خاموش بوده !  

 

تصاویر آنتومی اعضای بدن توسط لپ تاپ نامزدم نمایش داده میشود تا او در امتحانش راحت تر باشد ! 

 

توسط google translate متنی که برایم بسیار پراهمیت بود و جزییاتش را متوجه نمیشدم ، ترجمه شد و بار نگرانی بزرگی از روی دوشم برداشته شد . 

 

در شبکه ی euro news شنیدم که نرم افزار جدیدی در پزشکی استفاده میشود که تصویر سه بعدی و دقیقی به صورت شبیه سازی شده از عضودرحال جراحی ارائه میدهد ( در نگاه اول شبیه دفتر نقاشی بود که بدون هیچ طرح خاصی با استفاده از چند رنگ شکل های نامنظمی در آن کشیده شده )  

 

در اخبار فناوری میشنوم که سایتی برای خرید طراحی شده که اطلاعات دقیقی از مراجعه کننده میگیرد و متناسب با ان خدمات مناسب آن شخص را به او  ارائه میدهد. 

 

من دنبال یک پروژه هستم و امیدم به زیر و رو کردن اینترنت است برای راهنمایی. 

 

از شرکت نورتون جواب سوالم به جیمیلم آمده .  

 

از سایت پزشک آنلاین جواب سوال پزشکی ام آمده . 

 

و................ 

 

تاثیر تکنولوژی در امروز عادی شما چه بوده ؟!